Money Monster (هیولای پول) جون ۲۰۱۶ —- — جنایی، درام، هیجانی — ۹۸ دقیقه R
کارگردان : Jodie Foster
نویسندگان : Jamie Linden
بازیگـران : George Clooney, Julia Roberts, Jack O’Connell
خلاصه جریان : مجری تولید و ساخت کننده پروگرام تلویزیونی اقتصادی وقتی با حمله مسلحانه شخصی که به دلیل پیشنهاد های اقتصادی آنان به خاک سیاه نشته مواجه می شوند در شرایط سختی قرار می گیرند
منتقد: جیمز براردینلی، امتیاز ۶.۲ از ۱۰
«هیولای پول» سعی دارد تا چیزی فرای یک تریلر بی فکر بی ملاحظه باشد. با پی ریزی بنیانش بر پیامی درباره ی خطرات بازی بورس فیلم دیدنی به دنبال تزریق جوهره اش به داخـل ژانر ی است که با فیلم زیبا های پاپ کرنی اکشن اشباع شده است. متاسفانه بر خلاف استعدادهای زیاد ی که در جلو پشت دوربین قرار دارند ، فیلم جالب در غلبه کردن بر روایت متزلزلی که خزعبلات بی پایانش مانع جدی گرفتن آن می شود ، ناتوان است.
اصطلاح ( تعلیق ناباوری ): در فیلم جالب ی معنا پیدا می نماید که از تماشاگرانش می خواهد تا از پیش قبول کنند که اتفاقات فیلم دیدنی در (جهان ی واقعی) نه در جهان ی موازی که قوانین عقلی ( و گاها قوانین فیزیک ) به تعلیق در آمده ، روی می دهد. در فیلم جالب ی مثل «جان سخت» فردی نپرهزینه (تعلیق ناباوری ) نیست جهت چه که ما می دانیم که این فیلم جالب تماما فانتزی است به ویژه برای ایجاد هیجان آدرنالینی تولید و ساخته شده است.
از طرف دیگر «هیولای پول» حاوی پیامی است بدای این که تماشچنانچه پیام فیلم زیبا را بپذیرد. جهان یی که فیلم زیبا در آن روی می دهد می بایست حس باورپذیری حوادث را ایجاد نماید این همان چیزی است که فیلم زیبا در آن شکست می خورد.
به نسبتی که تمهیدات فیلم دیدنی همچون خانه ی پوشالی متزلزلی روی هم قرار داده می شوند، دنبال کردن فیلم دیدنی سخت تر می شود.
فیلم جالب گیرایی بسیار زیاد بهتر ی دارد: تصور بکنید چه می شد اگر مرد مستأصلی که تمام ی ی اش را در نتیجه ی پیروی از توصیه ات مشاور اقتصادی از دست داده ، مجری همان پروگرام ی اقتصادی را در برنامـه تلویزیونی زنده به گروگان بگیرد. «جورج کلونی» نقش «لی گیتس» ،شومن برنامـه ی «هیولای پول»، را برعهده دارد. سخنرانی های گیتس که با ولوم بلند ادای سریع کلمات انجام می شود به او بیشتر شخصیت جارچی کارناوالی را می دهد تا یک مشاور اقتصادی.
تولید و ساخت کننده ی پروگرام ، «پتی فن» ( جولیا رابرتز ) آن قدر از کار هـر روز اش از خود گیتس خسته است که وقتی مرد مرموز نامـه رسان با چند بسته وارد استودیو شد از قبل پایش را بیرون از در گذاشته بود.
با چرخش دوربین «کایول بودول» ( جک اوکانل ) بر روی گیتس تفنگ می کشد مجبورش می نماید تا جلیقه ی انفجاری را بر تن نماید . بعد از شرح دادن این که چطور تمام ی اش را به خاطر مشاوره های غلط او از دست داده از گیتس درباره ی آن مشاوره ها شرح می خواهد. گیتس ناتوان در بیان این شرح با رئیس بخش ارتباطات عمومی شرکـت «کاتریونا بالف » ارتباط برقرار می نماید ولی او توصیه ی جز ( حرف زدن با مجرم ) ندارد. تلاش های کاتریونا بالف جهت رابطه با CEO «دومنیک وست» بی ثمر است و گیتس را به این فکر می اندازد که سقوط سهام نتیجه بزهکاری اداری است تا فساد احتمـا لی در وال استریت.
با تمام ی حرف هایی که در مورد ی «الگوریتم» «خرابی» زده می شود، فیلـم در وقت هایی تماشاگر را در ورطه ی دو پهلویی گرفتار می نماید .
با این که فیلم زیبا در تلاش است که بنا فرهنگ وال استریت را متهم نماید ولی در این کار هم شکست می خورد. در واقع نهایتا این فیلم جالب در مورد ی حرص طمع یک فرد است تا ضعف یک سیسـتم ( با این حال فیلـم نامـه این فکر را در ذهن تماشاگر می اندازد که سیستم سبب فساد است ).
در فیلم جذاب ، وجهه ی پلیس نیویورک هم زیر پرسش می رود : مأمورین پلیس، چون یک گروه آماتور وارد عمل می شوند و در مدیریت بحران نیز ناتوان اند. کارگردان فیلم جذاب «جودی فاستر» با ایجاد تعلیق در زمانی که حوادث دست به دست هم می دهند تا کایول به لبه نزدیکتر شود تنش را از موقعیت می چلاند.
فاستر از یک فضای بسته ی تلویزیونی، سکانسی پر تنش می سازد که در آن بازیپرهزینه مهم – گیتس ، پتی ( که تنها صدایش شنیده می شود ) و یک فیلم جذاب بردار – در تلاش ند تا کایول را از منفجر کردن بمب منع کنند زمانی که گیتس به مقصر بودنش در آن چه بر کایول اتفاق افتاده پی می برد، دچار عذاب وجدان می شود.
فاستر احتمـا لا در این تاثیر از «سیدنی لومتر» تأثیر پذیرفته – نشانه هایی از فیلم دیدنی «بعد از ظهر سگی» در این فیلم جالب مشهود است .
گیتس، فروشنده ای لهستانی است که حرکات او جلوی دوربین انعکاسی از شخصیت جذاب اما نامطبوع او پشت دوربین است.
کلونی رفیق داشتنی بودنش را با خود به داخـل نقش می آورد. گیم او دقیق قابل توجه است. «جولبا رابرتز» وظیفه ی نشستن در اتاق مجزا و تماشای کلونی در مانیتور زمزمه کردن دستورالعمل ها در گوش او را دارد.
«جک اوکانل»، نقش کایول، هم چون یک مرد بی سواد غیر قابل کنترل ایفا می نماید که ( همان گونه که در سکانس وحشیانه ای که رفیق دخمل ش سر او فریاد کشید، دیده می شود ) مشکلات ی فراتر از باختن ۶۰ هزار دلار در معلت ه ی بد دارد. همان گونه که فیلم جالب آشکار می نماید ما ( به مانند گیتس ) می خواهیم که بیشتر با کایول احساس همدردی همزاد پنداری کنیم ولی او معمولا مثل وحشی عمل می نماید و مانع می شود.
تا زمانی که درام در تلویزیون اتفاق می افتد و تمام ی جهان در حال تماشای آن هستند فیلم دیدنی مردم را متقاعد به تماشا کردن می نماید ولی زمانی که مأموران پلیس نقشه ی نجات آسان لوحانه ی شان را اجرا می کنند و گیتس، مشاهدات زیاد درباره ی سقوط سهام را شروع می نماید ، فیلم دیدنی جذابیت را از دست می دهد.
واقع نمایی با پوچی چرندی مضمکان شده است.
«هیولای پول» سعی دارد تا تریلری هوشمندانه باشد اما به خاطر فیلم جالب نامـه اش در رسیدن به این هدف شکست می خورد. فیلم جذاب نامـه ای که در حین داشتن اعتراضی مشروع در میزان تمهیدات غیر منطقی فرد های گنگی که تمام چیز را به سمت یک نتیجه می برد ، باقی می ماند.
مرداد ۱۵, ۱۳۹۸
مرداد ۱, ۱۳۹۷
تیر ۲, ۱۳۹۷
دی ۲۴, ۱۳۹۶